اتوبان خاطرات

باید نوشت تا فهمید که از کجا به کجا رسیده ای یا کشیده شده ای

اتوبان خاطرات

باید نوشت تا فهمید که از کجا به کجا رسیده ای یا کشیده شده ای

اتوبان خاطرات

رهبــــــــــــرا
من مصطفی ای دیگرم
فرمان بده

آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

یاد دوستان خوبم بخیر

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۳۸ ب.ظ

امروز یکی از دوستانم منو برای جلسه دفاع از پایان نامه دعوت کرد. قبل از اینکه بره محل جلسه من باهاش بودم. مشخص بود که بنده خدا استرس داشت. هنوز نیم ساعت مونده بود به زمان دفاع، کل زمان باقی مونده برای اینکه برسیم به محل مورد نظر هم 5 دقیقه نمیشد، میگقت می ترسم نرسم. جدای از اینکه سعی کردم آرومش کنم تو این فکر بودم که چطور اونایی که راه رو برای این دانشجوها باز کردن و اونا رو وارد دانشگاه کردن میخوان فردا جواب پس بدن؟ دانشجویی که این همه زحمت میکشه و این همه استرس رو تحمل میکنه و سرانجام از هیچ نوع امنیت شغلی ای برخودار نمیشه. خلاصه دفاع تموم شد و دوستم هم خیلی خوشحال بود. من این بنده خدا رو خیلی دوست دارم و براش احترام زیادی قائلم. این دوستم اصلا چهره مذهبی به اون شکل نداره، اصلا هم نمیدونم واقعا نماز میخونه یا نه؟ البته اینو میدونم که به هیچ وجه سیاسی نیست، خلاصه میشه گفت تفاوت بنیادی با هم داریم یه جورایی ولی من واقعا دوسش دارم چون اون یک انسان کاملا مودب و با اخلاقیه، خیلی منطقیه و خیلی از شئونات رو رعایت میکنه، دل رئوفی داره، روح سالمی داره و خیلی ویژگی های خوب دیگه. خیلی هم جالبه که من تا امروز نمیدونستم بنده خدا دوست ما سید هم هست.  به هر حال امروز از این لحاظ روز خوبی بود و دوباره یه درس تکراری رو برای خودم مرور کردم. همیشه به اطرافیانم میگفتم بابا واقعا کسی که مثلا چهره مذهبی داره و نماز میخونه و ... ولی اخلاق رو رعایت نمیکنه چطور با کسی که پایه های اساسی اخلاق رو رعایت میکنه مقایسه میکنید؟ برای همین بود که همیشه میگفتم ای کاش تو حوزه علمیه به جای اینکه به طلاب بگن برین مردم رو به نماز و روزه دعوت کنید، بهشون بگن برید اخلاق رو تو جامعه پیاده کنید اونوقت نماز و روزه همونطوری که شایسته اش هست جا میافته برای دل های پاک. نمیدونم چقدر درسته یا غلط اما وضعیت جامعه امروز رو وقتی می بینم و فکر میکنم، میگم شاید این وضعیت همش هم به خاطر تبلیغات یکسری مخالف نباشه، شاید همه اش به خاطر خرابکاری یه عده مذهبی نما نباشه، شاید واقعا یه قسمتش برگرده به اصرار بی چون و چرا روی نماز و روزه و تقلید؟!!

به هر حال امروز این اتفاق و این تفکر بار دیگه منو یاد تمام دوستان خوبم انداخته که روزگاری باهاشون دعای ندبه میخوندم. البته اونا منو یادشون رفته، راستش حق هم دارن، من دورادور خبرشون رو دارم، ما شا الله همشون بابا شدن، ان شا الله هر کجا که هستن خدا پشت و پناهشون باشه، دلم براشون تنگ شده :(.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۵
** 117 **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی